5 کاربرد مدیریت استراتژیک در تصمیم گیری مدیران

5 کاربرد مدیریت استراتژیک در تصمیم گیری مدیران این است که مدیریت استراتژیک در ابتدا با مسائل موجود در اطراف محیط داخلی و خارجی سازمان های مختلف، شکل میگیرد و پس از پیشنهاد استراتژیها و راه حل های ممکن و تحلیل آن ها، یک یا چند راهبرد کاربردی انتخاب میشود.همیشه انتخاب، مسئله مهمی در مدیریت به حساب می آید. انتخاب هدف، انتخاب کارکنان، انتخاب مشاوران و بسیاری از انتخابهای مدیریت لازم به دانش کافی مدیر به امورات شرکت یا سازمان و تسلط او بر روشهای انتخاب و تصمیم گیری میباشد. تصمیمگیریهای مدیران براساس انتخاب و روشهای انتخاب پایدار است؛کاربرد مدیریت استراتژیک در تصمیم گیری مدیران به انتخاب راهبردها به تصمیم گیری ختم میشود؛ و مدیری که به ابزارهای مدیریت استراتژیک تسلط دارد میتواند به راحتی از آنها در حل مسائل و تصمیمگیریها بکار ببرند .مدیریت راهبردی در مدیریت استراتژیک یک تجزیه و تحلیل در خصوص مسایل مهم و برجستهٔ سازمان ها است که توسط راهبران ارشد سازمان به منظور کنترل در محیط های خارج از سازمان،بکار برده میشود.این فرایند در مدیریت شامل مشخص کردن ماموریت، چشمانداز، داراییهای سازمان و توسعه برنامههاسازمانی و همهٔ فعالیتهایی که برای هدایت به آنها نیاز است،
تعریف تصمیم گیری
5 کاربرد مدیریت استراتژیک در تصمیم گیری مدیران از قضاوت یا انتخاب، میان دو یا چند راه حل مختلف با اشکال نامحدود از حل یک مشکل تا اقدامات عملیاتی و در انواع شرایط انجام می گیرد همه ی ما هر روزه در حال تصمیم گیری هستیم و تصمیم های مختلفی چه در محیط کسب و کار و چه در محیط زندگی شخصی خود می گیریم، چه بسا هم اکنون تصمیم می گیریم که این مطلب را تا انتها بخوانیم یا یا نه .با توجه به اهمیت موضوع تصمیم گیری و اهمیت بسیار زیاد آن است که لازم است مهارت های خود را در زمینه تصمیم گیری در سازمان های مختلف افزایش دهند.
چه شخصی در سازمان تصمیم می گیرد؟
تصمیم گیری به معنی انتخاب بین چند راه حل مختلف است و به کسی گفته می شود که این انتخاب را انجام می دهد. که معمولاً درست در زمانی که کاری به صورت تیمی انجام می شود، یکی از اعضای گروه، نقش مدیر و رهبری دارد و تصمیم گیری نهایی بر عهده این شخص است و یا یک مدیر در طول روز کاری، باید تصمیم های فراوانی را ارائه دهد .تصمیم، مراحل فرآیند شناسایی، تجزیه و تحلیل، ارزیابی، انتخاب و برنامه ریزی را طی کند.
انواع تصمیم گیری :
انواع تصمیم گیری های مدیریتی را می توان به تصمیم گیری عادی، اضطراری، استراتژیک و عملیاتی تقسیم کرد.بسیاری از تصميم ها، حالت عادی و روزمره خود را دارند به این شکل است که بعضی از اتفاقات در دفعات بسیار بالایی اتفاق می افتد و شما اقدامات مشخصی را در مورد آن ها انجام می دهید. این تصمیم ها در طول روز یسیار زیاد وجود دارند و عموما به نتیجه مثبتی دست می یابند که این تصمیم ها به صورت روزانه و سریع گرفته می شود و یا این تصمیم ها را به کارکنان زیر دست خودشان می سپارند.اما بعضی وقت ها شرایطی را به وجود می آورند که مشابه آن قبلا هیچ کجا وجود نداشته است و شما ناچارید که بلافاصله در مورد آن تصمیم بگیرید. این نوع تصميم گیری ها توسط فردی که نام آن مدیر است قسمت اعظم وقت خود را به آن ها اختصاص می دهد که آن را تصمیم های اضطراری می نامند . تصمیم های اظطراری در مواقع بحران روی می دهند و لازم است مدیران سریعاً تصمیم بگیرند، مانند حوادثی که ممکن است در سازمان رخ بدهد و یا بحران های مالی که لازم است سریعاً در مورد آن جلسه ای برگزار شود تا بتوان سازمان را از بحران ها دور کرد.
لازمه تصمیم گیری صحیح در موارد بحرانی، داشتن تجربه بسیار فراوان، دانستن مهارت تصمیم گیری و قدرت بالای هوش هیجانی است.مدیرانی که نتوانند در این شرایط تصمیم درست و صحیحی بگیرند، نمی تواند از بحران های پیش رو بگذرند.تصمیم گیری در مورد هدف های کلی و هدف های اجرایی و نحوه تبدیل آنها به برنامه های خاص، یکی از وظایف بسیار مهم مدیریت است. این نوع تصمیم ها، که بیش از همه نیازمند دقت و تلاش و تفکر هستند، را تصمیم های استراتژیک می نامند. در تصمیم گیری های استراتژیک لازم ست با بررسی اهداف و بررسی محیط های کسب و کار، تصمیم های استراتژیک و تصمیم هایی که مربوط به آینده سازمان است گرفته شود . این تصمیم ها آینده سازمان را شکل می دهد و یکی از مهمترین مسائلی است که مدیران را در خصوص آن به فکر و تصمیم گیری می کشاند.تصمیم های عملیاتی تصمیم هایی هستند که در زمینه پروژه ها و کارهای اجرایی انجام می شود. یکی از مهمترین تصمیم های عملیاتی، تصمیم در مورد مسائل کارکنان مانند تعدیل و استخدام است که از حساسیت بسیار بالایی برخوردارند و لازم است که در انجام آن ها دقت بسیار بالایی را به کاربرد. این تصمیم گیری ها به مدیران کمک می کند مسیر حرکت به سمت هدف و موفقیت را بهتر طی کنید.
زمان و تصمیم گیری:
5 کاربرد مدیریت استراتژیک در تصمیم گیری مدیران تعیین زمان برای جمع آوری اطلاعات وابسته به مفاهیم و روند تصمیم گیری دارد. بنابراین زمان در دسترس ترین تصمیم گیری شامل فاصله زمانی معینی که لحظه احساس نیاز به لحظه تصمیم تا زمانی که تصمیم انجام می شود، وجود دارد.
زمان در تصمیم گیری می تواند به چهار حالت بیان شود:
حال اول :
زمانی تصمیم که به نوعی در مدت تصمیم گیری و چگونگی استفاده از زمان بکاربرده می شود.
حالت دوم:
در این حالت زمان بعنوان یک واسطه در بین اجزای مختلف تصمیم که درزمان های مختلف ایجادمی شود.
حالت سوم:
زمان بعنوان یک منبع و عامل محتوایی محدود می تواند تاثیرات جدی بر تصمیم گیری داشته باشد.
حالت چهارم:
زمان بعنوان یک کالا در تصمیم گیری می تواند یک موضوع باشد، علل خصوص در عصر حاضر که هرگونه تاخیر کوتاه می تواند پیامدهای جدی برای سازمان به وجود بیاورد.
تعریف مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک را مجموعهای از تصمیمات و اقداماتی در مدیریت بین می کنند که عملکرد بلندمدت یک شرکت را برنامه ریزی میکند. مدیریت استراتژیک شامل بررسی محیطی (خارجی و داخلی)، تدوین استراتژی (برنامهریزی استراتژیک یا بلندمدت)، پیادهسازی، ارزیابی و کنترل استراتژی است. مدیریت استراتژیک در ابتدا سیاست کسب وکار خوانده می شد. موضوعاتی که در مدیریت استراتژیک مطرح میشود شامل برنامهریزی استراتژیک، رصد محیطی و تجزیه و تحلیل صنعت است.در کنار مدیریت راهبردی پروسه معمولاً یک سیستم کارت امتیازی متوازن نیز به منظور ارزیابی عملکرد سازمان در نیل به اهداف مدیریت راهبردی نیز دیده میشود.
مدیریت استراتژیک یک سطح از فعالیتهای مدیریتی است که در راستای اهداف در سازمان تلاش میکند .مدیریت استراتژیک یک جهت دهی کلی برای سازمان است که ارتباط بسیار نزدیکی با رفتار سازمانی دارد. در مدیریت استراتژیک یک مدیریتی در کسب و کار وجود دارد که به این مدیریت پایدار مدیریت راهبردی گفته میشود.مدیریت راهبردی یک مدیریت دائمی است که کسب و کار هایی را که وارد شده است؛را ارزیابی و کنترل میکند. رصد کردن رقیبان و تنظیم اهداف و راهبردها و توصیف راهبردها به صورت سالانه یا فصلی ،تعیین اینکه چگونه اجرا شوند .
کاربرد مدیریت استراتژیک در تصمیمگیری
مدیریت استراتژیک در ابتدای امر با تحلیل مسائل پیرامون محیط داخلی و خارجی سازمان هاشکل میگیرد و پس از پیشنهاد استراتژیها و راهبردهای کاربردی و تحلیل آن ها، یک یا چند راهبرد بهینه انتخاب میشود.انتخاب،همیشه مسئله مهمی در مدیریت به حساب می آید . انتخاب هدف، انتخاب کارکنان، انتخاب تأمین کنندگان، انتخاب مشاوران و بسیاری از انتخابهای مدیریت لازمه ، دانش کافی مدیر به محیط شرکت یا سازمان و تسلط او بر روشهای انتخاب میباشد.
پایه و اساس مبحث تصمیمگیریها، بر انتخاب و روشهای انتخاب استوار است؛ و ابزارهای برنامهریزی استراتژیک به جدول انتخاب راهبردها یا QSPM ختم میشود؛ و مدیری که به ابزارهای برنامهریزی استراتژیک دسترسی دارد میتواند براحتی از آنها در حل مسائل تصمیمگیریهای چند معیاره کمک بگیرد.
یکی از ابزارهایی که میتواند در مباحث برنامهریزی استراتژیک و تصمیمگیریهای چند معیاره مورد استفاده قرار گیرد، ماتریس تصمیمگیری است. شاخصها در این ماتریس در ستونها و گزینهها در سطرها قرار میگیرند. البته ناگفته نماند که ماتریس، ابزاری اساسی در تصمیمگیریهای چند معیاره میباشد و در نهایت تصمیمگیری با روشهای دیگری انجام میشود. بنابراین ارتباط تنگاتنگ با برنامهریزی استراتژیک در تصمیمگیریهای چند معیاره کاملاً مشخص است.
تحلیل موقعیت در مدیریت استراتژیک
تحلیل موقعیت اولین قدم در مدیریت استراتژیک است که اطلاعات ضروری را برای ایجاد یک مدیریت صحیح فراهم میکند. تحلیل موقعیت شامل: بررسی و ارزیابی سازمانی محیط خارجی و محیط سازمانی میشود. این تحلیل ممکن است با چندین روش انجام شود. مشاهده و برقراری ارتباط،از روش های بسیار تاثیرگزار هستند.
عده ای از صاحب نظران این دو مقوله را از هم جدا فرض میکنند و ابراز میکنند که برنامهریزی استراتژیک، در سطح تعیین و مشخص نمودن راه و مسیر مقابل روی سازمان یا شرکت بکار میرود و این در حالی است که تصمیمگیری چند معیاره، برای دریافت تصمیم مناسب برای مسائل کوتاه مدت سازمان بکار میرود.مراحل مدیریت استراتژیک یک مرحله مستمر است. همانطور که نتایج یا خروجیهای مناسب بدست می آیند، در هر سطحی از سازمان شما قرار داشته باشید، اعضای سازمان مفاهیم را ارزیابی میکنند و در صورت نیاز سازمان، استراتژیها را اصلاح و بررسی میکنند. علاوه برآن، همانطور که سازمان رشد و تغییر میکند، استراتژیهای فعلی نیز تغییر خواهند کرد و استراتژیهای جدید افزوده خواهند شد. همهی این ها قسمتی از مراحل توسعهی کسبوکار هستند که در تلاش برای موفقیت و دستیابی به اهداف شرکت است.

5 کاربرد مدیریت استراتژیک در تصمیم گیری مدیران
1.نظارت اجرایی بر مدیریت استراتژیک
5 کاربرد مدیریت استراتژیک در تصمیم گیری مدیران یعنی جهت ساری نظام مدیریت استراتژیک در سازمان است و وظیفه مدیران این است که باید فرآیندهای استراتژیک و جریان مدیریتی که برای تعریف، تایید، تصویب و ابلاغ برنامه های استراتژی،جهت سازی و عملیاتی وجود دارد ،سطوح دسترسی و مسئولیت قسمت های مختلف سازمان را مشخص کنیم.به عنوان مثال یک مدیر برای قسمت های خود میتواند برنامه ریزی عملیاتی داشته باشد و حتی با وجود معاون آن قسمت نیز مدیر باید تایید کند ببا وجود آنکه کلیه ی تاییدیه ها باید توسط سطح سازمان انجام گیرد. که تمامی این موارد در برنامه ریزی عملیاتی مشخص می شود. این قسمت از برنامه ریزی عملیاتی از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا تمامی سازمان ها با توجه به سطح پرسنل خود، نوع کسب و کار، سبک رهبری، حساسیت استراتژی در بازه زمانی خاص برای آن ها و نوع مدیریت در سطح استراتژیک آن ها متفاوت خواهد بود.
2.مدیریت استراتژیک بر منابع سازمانی
در مدیریت استراتژیک بر منابع سازمانی بیشتر مدیران تمرکز کمتری بر محصول دارند.. موفقیت در یک کسبوکار همیشه درگرو کاهش قیمت نهایی محصول نیست، بلکه مدیران یک کسبوکار با ایجاد تفاوت هایی میتوانند از فضای رقابتی خود فاصله گرفته و بر رضایت مشتری تمرکز بیشتری دارشته باشند.بیش از 80 درصد اقتصاد کسبوکار ها فقط بر پایه عرضه و تقاضا و تولید انبوه می باشد. در این نوع مدیریت به سرمایههای ویژهای همچون دانش فنی و تخصصی ، آواژه، اداره محیط داخلی سازمان و شناخت مردم از برند مورد نظر دارد. مدیر های این حوزه عقیده دارند با شناخت بهتر منابع سازمانی و مدیریت صحیح بر منابع میتوانند از محیط رقابتی تا حدودی فاصله گرفت و محصول بهتری را ارائه داد.
3.مدیریت استراتژیک بر تولید محصول و رقابت
5 کاربرد مدیریت استراتژیک در تصمیم گیری مدیران در مدیریت استراتژیک بر تولید محصول و رقابت نوعی از فرآیندی ارزشمند است که با افزایش کارایی بازار در بلندمدت سبب رشد کسبوکارهای مختلف خواهد شد. بدین سبب بازار را محیط عرضه و تقاضا میداند و بر افزایش حجم محصول تولیدی و کاهش قیمت آن تمرکز بسیاری دارد.
4تبدیل تهدید به فرصت در اهداف مدیریت استراتژیک
امروزه بیشتر سازمان ها در جستجوی آن هستند که مدیریت استراتژیک اساس ضروری برای موفقیت در شرایط بحرانی سازمان ها می باشد،بنابراین آن ها از داخل و یا خارج از مدیریت خود ، شروع به مدیریت بر استراتژی از کوچک ترین قسمت اداری می کنند. در حقیقت، استراتژیک قسمت اعظم یک برنامه مدیریت مطلوب است. برای سازمان های بزرگ، با ساختار سازمانی پیچیده استقرار و مدیریت بسیار قوی در هر سطحی تعیین شده است. جدا از استثنای تصمیم گیری های سریع و موثر، پیگیری فرصت ها و هدایت کار، مدیریت استراتژیک با کاهش در هزینه ها،انگیزه کارکنان و لذت بردن از کار افزایش یافته و در نهایت تبدیل تهدید ها به فرصت ها و پیش بینی احتمال روند بازار و بهبود عملکرد کلیه سازمان تلاش می کنند.
5.مدیریت استراتژیک در سازمان های بزرگ
5 کاربرد مدیریت استراتژیک در تصمیم گیری برای مدیران هلدینگ ها و سازمان های بزرگ که به واسطه اهداف و استراتژی های متعدد خود به تشکیلاتی بسیار گسترده نیازمند به هماهنگی و هم سو بودن بین اجزای یک سازمان در راستای رسیدن به اهداف می باشند . در ساختار یک هلدینگ که یک شرکت مادر است وظیفه هدایت و هماهنگی بین شرکت ها را برعهده دارد . در سازمان های بزرگ قست دفتر مرکزی این وظیفه را برعهده داشته و واحدهای سازمان را هدایت می نماید . البته نا گفته نماند که این امر سبب استقلال و مدیریت مستقل شدن هریک از شرکت های بزرگ و علل خصوص در ساختار سازمانی هر شرکت دارای شخصیت حقوقی مستقل و پویایی است که هدایت و نحوع عمکرد آن بر عهده مدیریت آن است . هریک از این شرکت ها و واحدها لازم است که با اعمال مدیریت استراتژیک بر کلیه فرایندها ، واحد ها و پروژه های خود، اهداف خود را محقق نموده و انجام وظایف را دنبال نمایند . بنابراین کلیه اجزای سازمانی و فرایندها در راستای استراتژی و اهداف هماهنگ و هم راستا شده و تصمیم گیری ها در این مسیر انجام می شود .
به شکل مشابه مدیریت استراتژیک در سازمان های هلدینگ و سازمان های بزرگ نیز نیازمند هماهنگی و هم جهت شدن شرکت های اقماری یا همان شرکتی های سهامی که شامل شرکت زیر مجموعه دیگر بوده و حتی ضرورت این هماهنگی و هم جهت شدن بیشتر نیز می باشد . چه بسا عدم هماهنگی در تقسیم وظایف و برنامه ها سبب شود که هر شزکت به تنهایی و جدا از سایر امور به اولویت بندی اهداف و برنامه ها اقدام کند که این امر ارزش کل مجموعه را زی سوال میبرد.
ارتباط هوشمنداستراتژیک و مدیریت استراتژیک
مراحل مدیریت استراتژیک
5 کاربرد مدیریت استراتژیک در تصمیم گیری مدیران و با توجه به مزایای بسیار زیاد ، مدیریت استراتژیک سازمان ها را به تمرکز کردن بر محیط داخلی سازمان،از طریق تشویق و پاداش دادن به کارکنان، به آن ها در جهت رسیدن به اهداف شخصی و همچنین سازمانی میتواند تاثیر گزار باشد. مراحل مدیریت استراتژیک یک روند مستمر است که نتایج یا خروجیهای عملکرد تحقق پیدا میکنند، در هر قسمتی از سازمان، اعضای سازمان مفاهیم را ارزیابی میکنند و در صورت لزوم، استراتژیها را اصلاح و وضع میکنند.علاوه بر آن، همانگونه که شرکت ها رشد و تغییر میکند، استراتژیهای موجود نیز تغییر پیدا می کنند و استراتژیهای جدید ایجاد خواهند شد. همهی این ها قسمتی از روند توسعهی کسبوکار است که در تلاش برای موفقیت و دستیابی به اهداف شرکت است.به طور کلی میتوان گفت که مدیریت استراتژیک در حقیقت از مهمترین شاخصه های مدیریت می باشد. زیرا به گونه ای نقش مادر بودن را اجرا می کند. مدیریت استراتژیک در سبک خود پلی میان اقتصاد و سیاست ها می باشد و به این معنی است که تعادل بین اقتصاد و سیاست ها را ایفا می کند. از آنجایی که درصد کاربردی بودن آن ها بسیار گسترده است از آن میتوان در تمامی مدیریت های بزرگ و کوچک استفاده کرد.
مدیریت استراتژیک را به سه بخش میتوان تقسیم بندی کرد:
- 1 قسمتی از سازمان که به سوی استرتژیک تمایل دارد.
- قسمتی از مدیریت استراتژیک به اقتصاد تمایل دارد.
- قسمتی از مدیریت استراتژیک که به سوی هردو تمایل دارد.
تفکر استراتژیک
تفکر استراتژیک را میتوان به عنوان یک فرآیند ذهنی و شکلی از فکر کردن تعریف کرد که در زمینه رسیدن به اهداف صورت می گیرد و همچنین میتوانید به عنوان یک فرآیند شناختی در تولید فکر نیز بیان کرد.در محیز مدیریت استراتژیک، تفکر استراتژیک شامل خلق و به کار گیری فکر های خاص در زمینه کسب و کار و ایجاد فرصت ها برای فراهم کردن محیط رقابتی در کسب و کار و شرکت است.
سطوح تفکر استراتژیک
این شکل از تفکر مدیریت استراتژیک می تواند در سه سطح دسته بندی شود:
- · فردی
- · گروهی
- · سطح سازمان
5 کاربرد مدیریت استراتژیک در تصمیم گیری مدیران به تفکر استراتژیک در سطح افراد شکل می گیرد. و در نهایت با استفاده گفت و گو بین افراد و با تشکیل اتاق فکر و تفکر گروهی در سطح سازمان بهبود می بخشد. در گروه خلاقیت در کنار تفکر افراد سبب ایجاد راهکارها می شود این راهکار ها ،شامل بدست آوردن و توسعه ظرفیت تفکر استراتژیک برای بررسی چالش ها و اتفاقات پیش روی سازمان می شود.یک تفاوت بزرگ بین تفکر و برنامه ریزی استراتژیک وجود داردکه تفکر استراتژیک را باید روحیه بالا استراتژی و برنامه ریزی استراتژیک از نوع فیزیکی دانست.سطوح تفکر استراتژیک یک نوع فرآیند ذهنی است که باید توانایی داده های روان شناختی و مادی را داشته باشید. یک استراتژیست حرفه ای باید ظرفیتی بالا در تحلیل و کنار هم قرار دادن داده ها را بر خوردار باشد. تحلیل برای کنار هم قرار دادن داده ها لازم است و این کنار هم قرار دادن سبب کشف واقعیت ها و نتیجه گیری از قلب این جمع بندی ها بیرون می آید.
تفکر استراتژیک چیست؟
در حوزه مدیریت استراتژیک دوسطح از تفکر استراتژیک وجود دارد که از یک سو قابلیت های فردی را در نظر می گیرد و از سوی دیگر فرآیندهای سازمانی مؤثر را مورد بررسی قرار می دهد. این دو سطح فردی و سطح سازمانی را تفکر استراتژیک می گویند که سطح سازمانی آن نیز شامل موارد: گفتگوی استراتژیک، استفاده از خلاقیت های کارکنان می باشد. تنها یک مورد از این تفکر میتواند تحقیق میدانی باشد که این تحقیق از طریق مصاحبه با کارکنان و مدیران در زمینه مشارکت در تفکر استراتژیک می باشد.
تکنیک ها و ابزارهای تفکر استراتژیک
- همگام سازی مغز : سطح فردی.
- جذب اطلاعات از منابع : سطح فردی.
- انجام فعالیت های خلاقانه و فکری : سطح فردی.
- تفکر خارج از چارچوب کاری : سطح فردی
- ایجاد گروههای خلاقیت : سطح گروهی.
- سیل ایده های مغزی : سطح گروهی
- تسهیل و ارتقای فرهنگ یادگیری در سازمان
- ایجاد ارتباط موثر در سازمان : سطح سازمانی
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.